علل پرخاشگری وراه های درمان آن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:پرخاشگری نوجوانان

پرخاشگري چيست؟

روان شناساني که اعتقادات نظري متفاوتي دارند در مورد چگونگي تعريف پرخاشگري اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلي اين است که آيا بايد پرخاشگري را براساس پيامدهاي قابل ديدن آن تعريف کنيم يا براساس مقاصد شخصي که آن را نشان مي دهد.

گروهي پرخاشگري را رفتاري مي دانند که به ديگران آسيب مي رساند يا بالقوه مي تواند آسيب برساند. پرخاشگري ممکن است بدني باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) يا لفظي ( فرياد زدن، رنجاندن) يا به صورت تجاوز به حقوق ديگران ( چيزي را به زور گرفتن)، نقطه قوت اين تعريف عيني بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق مي شود. نقطه ضعف آن اين است که شامل بسياري از رفتارهايي است که ممکن است به طور معمول پرخاشگري تلقي نشود.

 

پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ پرخاشگري خصمانه رفتاري است در جهت آسيب رساندن به ديگران ، بيشتر پرخاشگري هاي بين کودکان کوچک از نوع «وسيله اي» است.

 

اين نوع پرخاشگري به خاطر متعلقات است. کودکان از يکديگر اسباب بازي مي قاپند، يکديگر را هل مي دهند تا به اسباب بازي که مي خواهند بازي کنند دست يابند. به ندرت اتفاق مي افتد که کودکان بخواهند به کسي آسيب برسانند يا از روي عصبانيت دست به پرخاشگري بزنند.

 

پرخاشگري را بايد از جرئت ورزي متمايز دانست. جرئت ورزي، دفاع از حقوق يا متعلقات (مانند ممانعت کودک از اين که کسي به اسباب بازي اش دست بزند) يا بيان اميال و آرزوها را بر مي گيرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر مي دانند، در صورتي که کسي که از حق خود دفاع مي کند با جرئت است نه پرخاشگر.

 

تغييرات رشدي

 

کودکان در ?? ماهگي وقتي با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسيله اي مي کنند يعني رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازي و متعلقات ديگر است و در ارتباط با همسالان ابراز مي شود. کودکان گاهي اوقات به والدين و کودکان بزرگتر حمله ور مي شوند، ولي اين گونه پرخاشگري در مقايسه با پرخاشگري با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال هاي پيش از مدرسه و مدرسه نزديک مي شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه مي زنند و در نوع پرخاشگري آنان هم تغييراتي ايجاد مي شود. يعني وقتي که پرخاشگري ابراز مي شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسيله اي» است. به اين معنا که کودکان براي به دست آوردن هدف هاي وسيله اي کمتر مستقيماً از حربه هاي جسماني استفاده مي کنند؛ ولي وقتي که به کسي حمله لفظي يا بدني مي کنند بيشتر امکان دارد که با قصدي خصمانه اين کار را کرده باشند.

 

پرخاشگري لفظي، دست کم در سال هاي قبل از مدرسه افزايش مي يابد.

به طور طبیعی در زندگی خود باافرادی مواجه شده اید ویا خود دچار این حالت شده اید که در مقابل دیگران ودر زمان مشکلات و برخورد با موانع، خیلی سریع از کوره در رفته وخشمگین وعصبی شده اید و آن حالت را به صورت رفتار لفظی یافیزیکی بروز داده اید.

(پرخاشگری، رفتاری است که هدف آن صدمه زدن به خود و یا به دیگری است و آنچه در این تعریف حائز اهمیت است، قصد و نیت رفتار کننده است؛ یعنی یک رفتار آسیب زا، در صورتی پرخاشگری محسوب می شود که از روی عمد وبه منظور صدمه زدن به دیگری یا به خود انجام گرفته باشد) 

خشونت یا پرخاشگری به صورت کلامی، عاطفی یا روانی (ترور شخصیت افراد، بی توجهی به دیگران، ریر پوسش بردن شخصیت دیگران و...)،‌رفتاری وعملی یا فیزیکی (کتک زدن، هول دادن، پرت کردن اشیا و...) ویا حتی رفتارهای سیاسی مذهبی و فردی تقسیم بندی می شود.

وقتی من به عنوان فردی که درجامعه و خانواده مثل سایرین حق حیات  وزندگی دارم ونیاز به توجه و رشد از سوی والدین دارم ولی در دوران کودکی پدر ومادری که روابط سالم ورفتارهای صحیح را به من آموزش بدهند از زیر بار مسؤولیت خود شانه خالی کرده اند، در نتیجه یاد نگرفته ام که چگونه احساسات درونی، افکار، خواسته ها ونیازها، اعتقادها و... خود را به طور صحیح بروز دهم واین مشکل ریشه های تربیتی دارد وناشی از پرورش یافتن ما توسط والدین بسیار سختگیر است که فرزندان خود را می بینند اما حرف های آنها را نمی شنوند، در نتیجه درتمام مراحل زندگی فردی واجتماعی ام دچار مشکل خواهم شد، ازجمله: در دوران بزرگسالی یا مجبور می شوم رفتارهای نامناسب اطرافیان را بیش از اندازه تحمل کنم و هیچ اعتراضی ننمایم و یا آن را با خشم وعصبانیت پاسخ دهم و به صورت فردی زود رنج، حساس عصبی وناسازگار به نظر برسم. این گونه افراد به مرور دچار حالتی می شوند که احساس های درونی خود را فراموش کرده وفکر کنند که اصلا ً احساسی در وجودشان نیست که بخواهند آن  را ابراز دارند.

به هیمن جهت ما و آنها در روابط مان با دیگران، در عشق ورزیدن و محبت کردن، در درک وتفاهم اطرافیان وحتی گاهی به اندازه ای رفتار های ناسالم خود را باور می کنیم و آنها را صحیح می پنداریم که متوجه نمی شویم رفتارهای بیرونی مان برای دیگران وکسانی که با آنها تعامل داریم چقدر سنگین و آزار دهنده است و به علت نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری، در ابراز وجود صحصح ومناسب، کنترل عواطف واحساسات، برقراری رابطه سالم با دیگران دچار یک جور سر درگُمی در درونمان می شویم و برای پاسخ به این سردرگُمی وپنهان کردن ضعف های درونی خود دست به واکنش های گوناگونی از جمله پرخاشگری می زنیم.

وجود انسان به مشابه کوه یخ است. همچنان که وقتی در اقیانوس قله های کوه یخی را نظاره می کنیم در واقع فقط آن قسمتی از کوه یخ را می بینیم که خارج از آب است. رفتارهای انسانی نیز هیمن گونه است وریشه ومنشا آن در عمق وجود فرد و در دوران کودکی و زمان رشد او نهفته است.

بدین منظور که ناراحتی ها، ناآرامی ها، اضطراب ها* ترس های پنهان (ترس از طردشدن* مقبول نبودن* حسادت ها، عدم اعتماد به خود و دیگران و ...) نیمه اصلی کوه یخ است که در عمق وجود افراد قرار دارد ودیده نمی شود و واکنش هایی مانند: وسواس ها، بیماری های روانی، اعتیاد، افسردگی،‌پرخاشگری و ... قله کوه یخ هستند که خارج از وجود فرد است و خود را نمایان و آشکار می سازد.

روانکاوان معتقدند: هنگامی که ما نمی توانیم حرف مان را به کرسی بنشانیم، از راه خشونت آن را اعمال می کنیم و این یعنی کسی که اقتدار درونی اش از بین رفته یا کم رنگ شده، مجبور است از راه خشونت خواسته اش را محقق کند.

ریشه ماجرا این است که وقتی احترام به خودم را یاد نگرفته ام و از کودکی تا به حال با همین احساس زندگی کرده ام، بنابراین به دیگری نیز احترام نمی گذارم و این بی احترامی را به فردی که از من ضعیف تر است تحمیل می کنم.

این بی احترامی هیچ وقت حل نشده و مثل یک خوره درون فرد است و هنگامی که فرد تحریک می شود (زمانی که مورد بی احترامی قرار می گیرد) آن را به شکل پرخاشگری بیرون می ریزد.

وقتی نمی توانم بر محیط کنترل داشته باشم بنابراین این گونه تعبیر می کنم که من ضعیف هستم، دوست نداشتنی وغیر قابل احترامم. در چنین حالتی احساس شرم نهفته افزایش می یابد و اگر نتوانم این شرم را حلا کرده، کنترل کنم، این مساله را مساله کسی می دانم که آن را زنده کرده است.

بنابراین کسی که این خشم را در من به وجود آورده سرکوب می کنم، تا شرم درونی ام کم تر شود. در این حالت با کوچک کردن وتضعیف فرد، احساس سمی درونیم را کاهش داده و به اصطلاح دلم خنک می شود. خشم، مکانیزم فوق العاده قدرت مندی است. تخلیه کردن شرم به وسیله کتک زدن وتحقیر کردن از آنجایی که فوق العاده ارضا کننده وتخلیه کننده است، بنابر این زیاد تکرار می شود. شاید در دوران کودکی به خاطر رفتارهای ناشایست توسط والدین تنبیه بدنی شده باشید وکتک خورده باشید و این تجربه تلخ را کسب کرده اید، در این حالت کودک به تنها چیزی که فکر نمی کند کار اشتباهی است که انجام داده، به دلیلی که پدر ومادر به خاطر آن وی را کتک زده اند. یعنی (اصلاح رفتار) اصلا ً فکر نمی کند. تنها چیزی که کودک به آن فکر می کند این است که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است و به دنبال چنین فکری، اعتماد به والدین از بین رفته و صمیمیت به کم ترین حد خود می رسد.

تاثیرات طولانی مدت خشونت به واقع عمق فاجعه را در بر می گیرد که از آن جمله اعتماد به نفس پایین و احساس شرم می باشد و مهم ترین تاثیر آن این است که چنین کودکی در بزرگسالی تبدیل به یک پدر یا مادر مهاجم، خشن و آزار دهنده شده و کودک خود را مورد آسیب قرار می دهد و گاهی حتی اطرافیان خود را آزار داده و با آنها با خشونت رفتار خواهد کرد.

در واقع قربانیان خشونت، خودشان در اعمال آن نقش بسیار مهمی دارند و پدر و مادری که خود شیوه خشونت دارند، به فرزند خود این پیام را می دهند که چون تو رفتاری کرده ای که ما را ناراحت کرده، ما خوشحال نیستیم و تو هم اگر خوشحال نبودی می توانی دیگران را بزنی. کودک ضمن اینکه پیام را دریافت کرده است، یاد هم می گیرد و تقلید می کند و آموزش می بیند.

گفتنی است که: برای کنترل احساسات درونی وخشم خود سعی کنیم محبت و علاقه خویش را به دیگران متناسب با میزان وقوع محبت در نهایت و قادر در عمل ابراز کنیم. در ایفای نقش های خویش در زندگی عمل کنیم. زمان رو به رو شدن با مسایل و مشکلات زندگی با اشتیاق و تلاش به حل و فصل آنها بپردازیم. موانعی را که سد راه پیشرفت و ترقی ما می شوند به خوبی بشناسیم و بعد از اطیمنان از اینکه آن موانع واقعی یا تخیلی هستند به رفع آنها اقدام کنیم. در حالت های تعارض، ناراحتی و نگرانی و ناکامی سعی کنیم بر احساسات و هیجان های خود غلبه کنیم تا بتوانیم تصمیم های درست بگیریم و در دفاع از حقوق خویش، خشم خود را در حد معقول نگه داریم و بر هیجانات خود غلبه کنیم تا بتوانیم تصمیمات درست اتخاذ نماییم و در دفاع از حقوق خویش خشم خود را در حد معقول و اجتماع پسند ابراز داریم.

علائم و نشانه ها

علائم و نشانه های پرخاشگری همانند تعریف آن متعدد و متنوع است و نمی توان با قاطعیت و صراحت گفت که هر علامت، نشانه رفتار پرخاشگرانه است، بلکه باید پیشینه رفتار و موقعیت زمانی و مکانی شخص پرخاشگر دقیقاً مطالعه شود.

به طور کلی علائم پرخاشگری را می توان در دو دسته پرخاشگری با خود و پرخاشگری با دیگران طبقه بندی کرد. 

پرخاشگری با خود به صورت احساس خستگی و فرسودگی، دروغگویی، نگاه های تند و خشن، به هم فشردن دندان ها، پیدایش چین و چروک در صورت، بالا رفتن ضربان قلب، افزایش فشارخون، اختلال در دستگاه گوارش، کاهش دقت، گریه، جیغ زدن، حسادت، گوشه گیری، عصیان و حالات دفاعی بروز می کند.

پرخاشگری با دیگران به صورت ایجاد مزاحمت برای اطرافیان، سرزنش دیگران، به هم ریزی نظم، دزدی، تخریب، ضرب و جرح، استهزاء دیگران، جنک و ستیز، فحاشی، نادیده گرفتن حقوق دیگران، تجاوز، شکستن اشیاء، سلطه جویی و زمینه سازی برای ایجاد درگیری مشاهده می شود.

علل پرخاشگری:

1)علل عصب شناختی و شیمیایی:ناحیه ای درمغز وجود داردبه نام «بادامه»که درافرادبشرودیگر حیوانات پست تر،بارفتارهای پرخاشگرانه درارتباط است.تحریک این ناحیه درمغزباعث می شود که موجودات رام وسربه راه ،خشن وستیزه جو شوند.

2)تستوسترون:هورمون تستوسترون که یک هورمون جنسی نر است ،باعث افزایش پرخاشگری می شود.طبق آزمایشات انجام شده،نشان داده شده است که درنوجوانان وافرادی که بیشتر پرخاشگر هستند،سطح این هورمون در خونشان بالاتر بوده است نسبت به افرادی که کمتر پرخاشگر هستند.

3)الکل:یکی از موادشیمیایی که بسیاری از افراد دنیا با لذت مصرف میکنند،الکل است.الکل معمولا بازداری های مارا علیه ارتکاب اعمالی که جامعه به آنها روی خوش نشان نمی دهد،ازجمله پرخاشگری را کاهش میدهد.

4)درد وناراحتی:درد وناراحتی پیش درآمدهای پرخاشگری هستند.اگرفرد وحتی موجود دیگری  دردورنج احساس کند ونتواند از صحنه فرار کند،تقریبا ناگزیر،دست به حمله می زند.برای مثال وقتی انگشت پای ما به چیزی می خورد،تند خو وتحریک پذیر می شویم ودرنتیجه مستعد آن می شویم که به نزدیک ترین هدف در دسترس حمله کنیم.

5)نا کامی:مهم ترین عامل در ایجاد پرخاشگری ناکامی است.وقتی یک فرد بخواهد به یک هدف برسد ودر راه رسیدن به هدفش با یک موقعیت رو به رو شودکه اورادر رسیدن به هدف بازدارد دراین حالت ناکامی رخ می دهد و واکنش معمول در برابر ناکامی پرخاشگری است.

6)رسانه های اجتماعی:امروزه تلویزیون وسایر رسانه های اجتماعی چون بیشتر فیلم ها واثر های خشونت آمیز وپرخاشگرانه را در معرض دید عموم قرار می دهند ،مردم ومخصوصا قشر نوجوان جامعه تحت تاثیر این خشونت ها قرار می گیرند وپرخاشگر می شوند.

7)وهمچنین برخی عوامل دیگرمانند:عوامل فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،محیطی،فقر،تاثیرات الگویی،تاثیرات پاداش وتاییداجتماعی و...موجب پرخاشگری می شود.

راه حل های کاهش پرخاشگری:

پرخاشگری را نه به صورت کامل اما تاحدی می توان کاهش داد که درزیر به برخی از این روش ها اشاره می کنیم:

1)استلال محض:می توان مجموعه ای از استلال های منطقی و مستدل راتهیه کرد که درآن خطرات و پریشانی حاصل از پرخاشگری و اعمال پرخاشگرانه را مطرح سازد.

2)ورزش کردن :ورزش کردن برای هر فردی باعث می شود که هیجانات او تخلیه شود واین تخلیه هیجانی باعث کاهش پرخاشگری می شود.

3)رفتارهایی راکه مغایر رفتار پرخاشگرانه است را کاهش دهید.

4)الگو هایی را در اختیار نوجوان قرار دهید که پرخاشگر نباشد.

5)همدلی رانسبت به فرد پرخاشگر افزایش دهید.

6)اگر پرخاشگری دراثر ناکامی به وجود آمده باشد،می توان با کمک کردن فرد ناکام درراه رسیدن به هدف مطلوبی  که در آن ناکام شده است،پرخاشگری را کاهش داد.                                                                                                             تهیه وگردآوری:محسن محمدی                    منابع:کتاب روانشناسی اجتماعی الویت ارونسون،کتاب روانشناسی اجتماعی تالیف دکتر یوسف کریمی

Art1404.lxb.ir

                                                                                

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:علل پرخاشگری وراه های درمان آن,پرخاشگری, | 18:13 | نویسنده : محسن محمدی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.